داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

تصادف

تو خبرها اومده بود که دیشب یک اتومبیل

 بی ام و که با سرعت سرسام آوری در

بزرگراه نیایش حرکت می کرد واژگون شد

و یک زن و مرد سرنشین آن در دم جان خود

را از دست دادند .طبق تحقیقات انجام شده

 این اتومبیل توسط یک پورشه  تعقیب میشده

 که  این حادثه روی داده است . راننده پورشه

در حال حاضر در بازداشت به سر می برد .

.

.

.

دو شب پیش بود داشتم تدارک شام و

 مراسم سالگرد ازدواجمون رو میدیدم

که فرشاد برادرم زنگ زد و گفت که ممکنه

کمی دیر برسه. دیگه توضیحی ازش نخواستم

و برگشتم سر کارم . بنا بود همسرم سعید

 زودتر بیاد و کمکم کنه . ولی خبری از او نبود .

 با موبایلش تماس گرفتم  که خاموش بود .

کمی تعجب کردم  ولی به دلم بد نیاوردم .

ولی وقتی ساعت از ده گذشت و از سعید و

فرشاد و همسرش خبری نشد نگران شدم

مخصوصا وقتی دیدم تلفن های سعید

و فرشاد و حتی بهاره همسرش جواب نمیده

 به دلم برات شدکه اتفاق بدی افتاده . تنها

 راهی که به نظرم می رسید این بود که مرتب

 با این شماره ها تماس بگیرم شاید یکی از

 اون ها جواب بده . تا اینکه حدود دو بعد از نیمه

شب تلفن بهاره جواب داد . ولی یک آقایی

پشت خط بود .  پلیس بود و خبر از حادثه ناگوار

 تصادف در بزرگراه مدرس داد.

سعید و بهاره کشته شده بودند و فرشاد که در

 تعقیب اونها بوده بازداشت شده بود .

بعد از بررسی محتوای موبایل های بهاره و

 سعید ، فرشاد آزاد شد و تنها به علت سرعت

 غیر مجاز جریمه  شد . ؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد