مدتی بود که اون اتول قدیمی را از گاراژ
بیرون نیاورده بودم .
گرچه خاطرات زیادی از سفرهای دور و نزدیک
باهاش ، همراه دوستان صمیمی داشتم ولی
راستش نمی دونم چرا دلم را زده بود .
آخه انگار دیگه اون مرکب راهوار سابق نبود .
تازگی ها هم هر کی میرسید می پرسید چرا
چپیدی کنج خونه ؟ نکنه مریضی یا عاشق شدی
و افسردگی گرفتی ؟ یه عده ای هم متلک های
گزنده بار می کردند که : انگار راننده اش به ته
خط رسیده .
این بود که یه مدل جدید از همون اتول خریدم
و میخوام باز بزنم به جاده . یا علی