آخه مرد میخوام ببینم این چه جور روزه ایست
که تو می گیری . تو که به قول خودت از ده سالگی
روزه گرفتن رو شروع کردی و خوشحالی که یک روز
هم روزه ات رو نخوردی پس چرا ؟ پس چرا هر روز
زبان دروغگوت درازتر ، چشم حریصت بازتر ،
پای خلاف رو ات قوی تر، دست متجاوزت درازتر
شکم حرام خورت بزرگتر و گردن زورگوت کلفت تر
شده . چرا به تِه تیه پِته افتادی ؟ چرا لالمونه گرفتی ؟
بذار من خودم جای تو جواب بدم . تو اولش برای خوش
آمد بابا ننه ات بعد برای فریب مردم نماز خوندی
و روزه گرفتی ولی من که سال ها شریک زندگیت
بودم و از جیک و پیک کارات و حقه بازیات خبر دارم
با اجازۀ خدا و خلق خدا میگم دیگه بسه . آها ..
این سم یواش یواش داره اثر می کنه نترس به این
زودی نمی کشتت . حد آقل دو سه روزی زنده
هستی تا با درد و زجر جون بکنی و بگندی . تعجب نکن
آخه منم تو این سال ها از تو یه چیزایی یاد گرفتم .
خوبه که کسی از محل این خونۀ ییلاقی خبر نداره
تا بیان بفهمن ، من رفتم اون ور آب پیش بچه ها
که این سم رو برام فرستادن .