در انتظار شب وصل
تمام روز را در کنار پنجره
به سایه ام نگاه می کردم
که در زیر آفتاب
در آغوش تو بوسه باران می شد
و شامگاه تا سحر
تن خسته و سرد تو را
بیهوده در آغوش می فشردم