داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

من و سایه ام

در انتظار شب وصل

تمام روز را در کنار پنجره

به سایه ام نگاه می کردم

که در زیر آفتاب

در آغوش تو بوسه باران می شد

و شامگاه تا سحر

تن خسته و سرد تو را

بیهوده در آغوش می فشردم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد