خو کرده ایم به تکرار
به تماشای عروسک هایی که روی صحنه
می آیند و می روند و هر از گاهی
به سوی ما شلیک می کنند
اگر جان سالم به در بردیم
سفیهانه می خندیم و خدا را شاکریم
و اگردیگری هدف قرارگرفت
تنها سری به علامت تاسف می جنبانیم
و می رویم بلیط سآنس بعد را می خریم
من که این را می گویم خوش شانس بوده ام
که نمایش عروسک ها را چهل بار دیده ام
و هنوز زنده ام ، شاید چون
گاهی برای تماشاخانه تبلیغ کرده ام
کم کم هم از عروسک بازی خوشم می آید
راستی را ، دیروز مادرم می گفت :
"دخترم ، ایراندخت ،
چه قدر شبیه عروسک ها شده ای"