تا کجا می توان فراز گرفت
آسمان را کم از نیاز گرفت
منتهایی برای حرص نداشت
کرسی و عرش ، سقف ِ آز گرفت
سر و سامان ز مردمان بستاند
روی خون سجدۀ نماز گرفت
بی خدا بود و یار شیطان شد
خویش را با خدا تراز گرفت
جاه محمود را فراهم کرد
خلق را جملگی ایاز گرفت
در فریب و ریا سرآمد بود
واقعیت همه مجاز گرفت
باش تا آنکه مهلتی به تو داد
هر چه را داد جمله باز گرفت