انتظار بی معنی است
معبد جادو پنجره ای رو به کوچه ندارد
مجسمۀ کور و کر وقاحت
در تاریکی نشسته است
و کاهنان این معبد کهن
که چون حشرات گزنده در آن لانه کرده اند
هرگز به حقیقت تن در نخواهند داد
پس آن قدر بکوب در را
تا باز شود یا بشکند
آنگاه با مشعل آگاهی وارد شو
و با تبرِ اراده وانتقام ،
مجسمه را واژگون کن
ستون های زر و زور و تزویر را بشکن
و سقف معبد که بر این ها استوار است
فرو ریز و آتش در آن بیافکن
برای شخم و باروریِ زمین آزادی هم
طوقِ گاو آهن را به گردن کاهنان بیانداز
عبرتا للسائرین