جمعیت سر پل ایستادند و چشم به حرکات " پیشگام" دوختند
"پیشگام " با قدم های کند وآهسته در حالی که مثل بقیه مردم
پشتش از سنگینی کوله بار خم شده بود، خودش را به وسط
پل رساند و از اون بالا نگاهی به رودخانه پایین دست انداخت.
رودخانه پاک و زلال و با آرامش ونرمی میخرامید و به دریا
نزدیک می شد . " پیشگام" از همان جایی که ایستاده بود،
خنکی لذت بخش اب را حس می کرد و به صفا وآرامش
رودخانه حسرت می خورد و شادی او را که بالاخره با تمام
سختی ها دارد به دریا می پیوندد می فهمید .زمان تصمیم
گیری رسیده بود کوله بار ترس و تردید را به زمین گذاشت .
نفسی به راحتی کشید و مثل یک پرنده سبکبال با شجاعت
به طرف پایین شیرجه رفت . جمعیت که انگار از خواب هزار
ساله ای بیدار شده باشند همه کوله بارهایشان را زمین
گذاشتند و دوان دوان از هر جای پل که می شد خودشان
را به درون آب پرتاب کردند. شادی در دل رودخانه موج
زد و با اشتیاق میهمانان دریا را پذیرا شد .
سلام سلام
.
آب
بین ماهی های اقیانوس و ماهی های تنگ
هیچ فرقی نیست وقتی چاره ای جز آب نیست
فاضل نظری
.