فرمانیه
کوچه ها تنگ و تاریک و بن بست
دزد و داروغه داده بهم دست
آسمانش سیاه و زمین سرخ
این محله خدایا کجا هست
چون جهنم عذاب آور و سخت
بهر خلق فقیر و فرودست
یا بهشتی که در خواب شیرین
اغنیا دامن آلوده تردست
زندگی مرگ تدریجی خلق
گیج و گنگ و سراسیمه و مست
غصه و درد و فقر و فلاکت
زور و تزویر اینجا روانست
نام اینجا نظامیه کردند
شحنه و رهزن و حاکم پست
زین محله برون آی و بنگر
در حهان راه بهتر بسی هست
اختیاریه
این محله چه آرام و زیباست
کوچه ها پهن و باز و مصفاست
آسمان آبی و سرزمین سبز
دلگشا با نسیمی فرحزاست
مهر و عشق و محبت فراوان
شادی از روی مردم هویداست
اصل آزادی و داد ورزی
سرخط و فکر حاکم در اینجاست
اختیاریه، اینجا بهشت است
راه بهروزیت سوی فرداست