داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

سپیده می دمد

 

سپیده می دمد

جنب و جوشی برپا می شود

غلطک ها و جاده صاف کن ها

به راه می افتند

صدای انفجار در کوهستان می پیجد

خفاش ها ، سراسیمه

به تاریک ترین بخش غار پناه می برند

موشهای کور ، شتابان

سوراخ های بیشتری

 در اعماق زمین می کنند

زیر سازی جادۀ ما این بار

باید اساسی باشد

سوراخ های زیر زمین

تا هر عمقی ویران می شوند

و غار ها به تونل های روشن

بدل خواهند شد

در این حوالی دیگر جایی نمی ماند


برای خفاش ها و موش های کور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد