رفته بودم دیدن ایران خانم که سال های
پایانی عمرش را در یک کلبۀ کوچک
کوهستانی می گذراند . خیلی گله داشت
که چطور یک مشت لات بی سروپای
دزد ریخته اند توی خانۀ پدری اش
و هرچه بوده و نبوده غارت کرده اند و
اهل محل فقط تماشا کرده اند وسکوت.
سر آخر به همسایه ها پیغام داد ما که
می رویم ولی بدانید اینها به صغیر و
کبیر رحم نمی کنند وامروز و فردا که
همین بلا سر خودتان آمد از کسی گله
نداشته باشید.