رویای نیمه شب
تصویر خویش را
از قابِ آبگینۀ فردا
دریغ کرد
مهتاب بود و ندانم
که از چه روی
خود را
ز خاطرات شب ما
دریغ کرد
لب وانکرد و رفت
افسوس ماند و
یک شب دیجور و
شام تار
یک قطره اشک
ریخت موقع رفتن
ولی چرا
خود را
ز یک زن تنها
دریغ کرد ؟
شعر از سپیده لواسانی