داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

ما حرف می زنیم

لم داده روی مبل ،

من حرف می زنم

تو حرف می زنی

او حرف می زند

یکریز و بی امان .

باران جمله ها

در یک فضای پوچ

بر شوره زار ذهن

بیهوده می چکد

غافل در این میان

کاتش گرفته خانه و

ما حرف می زنیم

کاری نمی کنیم

تا اخرین نفس .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد