داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

فرجام کشمکش هزاره ها

پس از هزاران سال کشمکش ، بالاخره در مسابقه پایانی،

اهورا پشت اهریمن را به خاک رسانید. فرشتگان یکسره

فریاد می زدند تمومش کن تمومش کن . اهورا که

احساساتی شده بود  خنجر از غلاف کشید و برپهلوی

اهریمن زد .ناگهان  گویی جهان زیر و رو  شد طوفان

رعد و برق و زلزله همه چیز را ویران و زیرو رو می کرد.

اهورا به شدت خشمگین شده و بر سر طرفدارانش

فریاد می زند لعنت به شما چرا مرا تحریک کردید ،مگر

نمی دانستید جهان بر پایه ترکیب نور و ظلمت و خیر و

شر ساخته شده است .  دیگر همه جا کاملا تاریک شده

 بود و سکوتی وهم آور موج می زد،اهورا زیر لب می گفت :

 حالا  دوباره برگشتم به روز ازل .

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد